中文(简体) Português English (US) Français Deutsch Italiano 日本語 한국어 Русский Español
Site Translator Widget with Flags
۱۹:۰۵

خسرو خوبان

ارسال شده توسط mehran

به یاد استاد فرزانه مرحوم خسرو فرشیدورد که درتنهایی ودرآسایشگاه سالمندان جان سپرد.من افتخار شاگردیش رادرسال‌های56 تا63 دردانشکده ادبیات دانشگاه تهران داشتم:
خسرو خوبان
فصل ســـــــــرماوسخت زمین، فصل، فصل یخ وزمستان است
راه‌ها بسته، گام‌ها خسته، حمــــــــــــــله ضربه‌های بوران است
همه جا تیره وسیاه وخموش، شب پرستان به عربده به خروش
کورسویی زدور اگرپیداست، بی شک آن شمع جمع یاران است
نه صدایی نه هلهله نه سرور، نه سرود وتــــــــــرانه ای برلب
سینه‌ها تنگ وقلب درجـــــولان، خون تپنده، شرورشریان است
گزمه وپاسبان وداروغه، درسیاهی وســــــــــــــــایه‌ها به کمین
رفت وآمد به کــــوچه‌ها ممنوع، غصه وغم به خانه میهمان است
خسته جانی زدردآزادی، گر برآرد ســـــــــــــــــــری وفریادی
ســــــــــرخود می‌دهد به بادآسان، یا که جایش به کنج زندان است
اندک اندک زدسته یاران، یک به یک حلقه تنـــــگ می‌سازند
جایشان پـــــــــــــــر نمی‌شود هرگز، بعد آنان فراق وحرمان است
خسرو خوب، خسروخــوبان، خوش خرامیده، پرکشیدوبرفت
آنچه از خاطرات او به جا ماند، چهره مهــــــــــربان وخندان است

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

0 نظرات:

:)) ;)) ;;) :D ;) :p :(( :) :( :X =(( :-o :-/ :-* :| 8-} :)] ~x( :-t b-( :-L x( =))

ارسال یک نظر