中文(简体) Português English (US) Français Deutsch Italiano 日本語 한국어 Русский Español
Site Translator Widget with Flags
۲۰:۲۲

هزاران اخگر سوزان

ارسال شده توسط mehran


اگـــــــرسختی اوضاع را تحمل می‌كند ایران
شودجان ازشراب تلخ مست وملتهب،جوشان
خیالت می‌رســـــــــــد آرام شد دریای توفانزا
نهفته زیر خاكســـــتر هـــــزاران اخگر سوزان
درو خـواهی نمودت آنچـه را كه كاشتی، آخر
چه‌كردی‌جزفشارو ضرب ‌و جرح‌ وكشته‌وزندان؟
چه قامت‌های سروی كه‌زبن‌برخاك سردافتاد
به یادت مانده سهراب و ندا و نادر و اشـكان؟
تو ازپایان كار مستبدان بی خــــــــبر ماندی
كه مُلك باكفر‌می‌ماند ولی باظلم، بس ویران
چه باتشویش پندت می‌دهند ازدور و از نزدیك
ولی افسوس بیهوده،چه‌جای مشت باسندان؟
شود پیروز برشمشیر خــــون، باقدرت ایمان
مسلح گرچه باشند جیره خواران تا بن دندان

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۲:۵۰

معلم

ارسال شده توسط mehran


با ســـرخطی زعلـم وسرانگشت مهر او
راهی زخــــاك به افـــــــــــــلاك پیدا شد
پوشیده پردهٔ جــهل بشــــــــــــر فروفتاد
گل واژه‌های كشـــــف حقیقت هویدا شد
خلقت شنــــاخت راه تكامل،چوپیش رفت
پرچـــم به دست پاك معلم فتاد وابقا شد
ایثار و عـــــزّت و عشقی به جان او آویخت
صبر وسخاش گذشت از حد و شكیبا شد
شمعی شد وبســوخت سراپا به پای غیر
ازجــان گذشت ‌و دردل پروانگانش‌ احیاشد
ازذات ناب بشـــــر او خمــیره ای نوساخت
روحی زعالم علــیا دراو دمید،‌ مسیحا شد
با مرغـــكان ســوی قـــاف حقیقت او پرزد
پیمــوده راه سخت بلنـدای قلّه، عنقا شد
برلوحــهٔ ‌ضمــیرمن‌ ازیاوران‌ صــــادق و پاك
نام قشنگ معلم به صــدر رفت و اعلا شد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۳:۱۹

كارگر

ارسال شده توسط mehran


روزتـــــوازره رســــــید، رنجـــــبر، كارگر
پیشــــــرو وپرامیــــد، پیشــــه ور، كارگر
چــــــــرخـهٔ دنیازتـوچـــــرخ زندتابه عرش
نقش تــــــــــوخلق هنر، باهـــــنر، كارگر
همـــــت وبازوی تو، رمــــزبقـــــای بشر
یـــــاس به تــــــوبی اثر، راهـــــبر، كارگر
ظلم وستـم برتو بیش‌قـــلب زرنج توریش
فخـــــر به تو دین وكیش، پایـــــور، كارگر
هركه دراوآگهیست‌دشمن‌مشی‌تونیست
قدرشناس توكیست، خــــون جگر،كارگر
مظهرجنگندگی، رستـــــــه زهــربندگی
هسته ســـازندگی، ســـــــــازور، كارگر
دست تـــــــو وپینه‌ها، پشت تووكینه‌ها
مــهرتـــــــــــو وسیـــــنه‌ها، برادر، كارگر
درره آزادگی محـــــــو خـــــطر می كنیم
باتوسفرمـــــــــــی‌كنیم، همسفر كارگر

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱:۵۳

فتنه رو خوابوندیم!!

ارسال شده توسط mehran

هركجا عبارت بالا رو ازیكی از مسؤلین شنیدین معنی واقعیش اینه:
فتنه = اعتراضات نسبت به تقلب در انتخابات/ اعتراضات عمومی بعد ازآن به علت بی كفایتی دولت احمدی نژاد.
خوابوندیم = كُشتیم،تجاوزكردیم، لت وپاركردیم، زندان كردیم وآواره كردیم.
احتمالا اگر پاش بیفته دوباره هم (فتنه هارومی‌خوابونند!)

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۳:۱۴

كل كل‌هایی درشعر‌های شعرا

ارسال شده توسط mehran


سیمین بهبهانی

یا رب مرا یاری بده ، تا ســـــخت آزارش کنم
هجرش‌دهم،زجرش‌دهم،خوارشکنم،زارش‌کنم
از بوسه های آتشـــــــین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ،صد فتنه درکارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گـیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصـه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خــــــــــداوندش منم
چون بنده در ســـودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گـــویم بخواهم مهر خود
گوید که کمــــتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامــگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خـــویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
مـــــنزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم


جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

یارت شوم ،یارت شوم ،هر چند آزارم کنی
نازت کشم،نازت کشم،گردرجهان‌خوارم‌کنی
بر من‌پسندی‌گر منم،دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم،کز عشق بیمارم كنی
گر رانیم از کوی خود،ور باز خوانی‌سوی خود
با قهر و مهرت‌خوشدلم کز عشقبیمارم‌کنی
من طایر پر بسته ام،در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته‌ام،تا خود گرفتارم‌کنی
من عاشق دلداده ام ، بهــــــــــر بلا آماده ام
یار من دلداده شـــــــــــو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتـــحان ، ناچار گردی مهربان
رحـــم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشـــنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی


جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا :

گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم
یعنی به خوددشمن شوم،با خویشتن یارت کنم؟
گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیده ای ، ترســـم که بیدارت کنم


جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

دیگراگرعریان شوی ،چون شاخه ای لرزان شوی
در اشک ها غلتان شوی ، دیگر نمـی خواهم تو را
گر باز هـــــــــم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خـــــواهم تو را
گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سـازم شوی
تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خــــــــــواهم تو را
گر باز گــــــــــــردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیـــگر نمی خواهم تو را


جواب رند تبریزی به سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا :

صهبای من زیبای من ، سیمین تو را دلدار نیست
وز شعر اوغمگین مشو، کو در جهان بیدارنیست
گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین
کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هشیــــار نیست
صهبای من غمگین مشو،عشق ازسرخود وارهان
کاندرسرای بی کسان،سیمین تورا غمخوار نیست
سیمین تو را گویم ســـخن ، کاتش به دلها می زنی
دل را شکستن راحت و زیبنده ی اشعـــــار نیست
با عشوه گـــــــردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی
بی پرده می گویم تو را،این خود مگر آزار نیست؟
دشمن به جان خود شدی ،کز عشق او لرزان شدی
زیرا که عشقی اینچنین ، ســـودای هر بازار نیست
صهبا بیا میخانه ام ، گـــــــــر راند از کوی وصال
چون رند تبریزی دلش ، بیگانه ی خمـــــــار نیست


عتاب شمس الدین عراقی به رند تبریزی:

ای رند تبریزی چرا این ها به آن ها می کنی
رندانه می‌گویم ترا،کآتش به جان ها می کنی
ره می زنی صهــبای ما ای وای تو ای وای ما
شرمت‌نشدبر همرهان،تیرازکمان ها می‌کنی؟
سیمین عاشق پیشه را گویی سخن ها ناروا
عاشق‌نبودی کین چنین،زخم زبان ها می کنی
طشتی فرو انداختی ،بر عاشقان خوش تاختی
بشکن قلم خاموش شو،تا این بیان ها می‌کنی
خواندی کجا این درس را ، واگو رها کن ترس را
آتش بزن بر دفترت ، تا این گـــمان ها می کنی
دلبر اگر بر ناز شد ،افســـــــــــانه ی پر راز شد
دلداده داند گویدش : باز امتــــــحان ها می کنی
معشوق اگر نرمی کند ، عاشق ازآن گرمی کند!
ای بی خبر این قصه را ، بر نوجوان ها می کنی؟
عاشق اگر بر قهر شد،شیرین به کامش‌زهر شد
گاهی اگر این می کند، بر آسـمان ها می کنی؟
او داند و دلدار او ، ســــــــــــر برده ای در کار او
زین‌سرکشی‌می‌ترسمت،شاید دکان ها می‌کنی
از (بی نشان) شد خواهشی، گر بر سر آرامشی
بازت مبادا پاسخی ، گر این ، زیان ها می کنی

ارسالی: افشین

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۱:۰۳

دغدغه‌های یك معلم

ارسال شده توسط mehran

باید تلاش را كمـــی بیشــــــتركنم
خــورد وخــوراك را كمی مختصـــــــر كنم
تعطیل آخـــرهفته‌ كـــه‌ وقت‌ هست
از خـــواب هم ساعتی صــــــرف نظر كنم
كوشش‌كنم خلاصه‌كنم‌بخش‌این‌كتاب
بادیـگران خبـــــــــــره، تبــــــادل نظر كنم
باید بخوانم آنچه ‌نوشتند‌كودكان ‌برمن
مشكل اگـــــركه هست مدیر را خــبر كنم
مریم‌به مدرسه امـروزهم نیامده،باید
ازغیبت گذشــــــــته‌اش آگــــــــه پدر كنم
بیچاره‌كودكان‌‌وهمسرم‌امرو‌زهم نشد
بنشسته با همــــه بحــث سفــــــــر كنم
درخانه اش نداست مریض و نباید من
دررفتن بعـــــــدكلاس، وقت راهــــــدركنم
فرداكه میزبانم ومیهمان‌به‌خانه می‌اید
باید كه فكـــــــــر دكتـــــــر و درد كمر كنم
چند دست لباس بگیرم برای شاگردان
سال نـواست، نخــواهم كه شق القمركنم
عیداست ومـــوقع تنظیــم ورُفت و روب
بی‌چــــــــــاره من كــه اثاثیه زیر و زبر كنم
من می‌توانم ازپسشان یك‌تنه برآیم لیك
درپیش اهل خـــــــانه نباید كه دیده تر كنم




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۹:۰۵

ای آدمها!

ارسال شده توسط mehran



آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دایم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید
از خیال دست یا بیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان


***

آی آدمها! که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره، جامه تان برتن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان، بی تابیش افزون
می کند زین آبها بیرون
گاه سر، گه پا
آی آدمها!
او ز راه مرگ، این کهنه جهان را باز می پاید
میزند فریاد و امید کمک دارد
آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!


***

موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده، بس مدهوش
می رود نعره زنان؛ وین بانگ باز از دور می آید:
"آی آدمها!"
و صدای باد هر دم دلگزاتر
در صدای باد بانگ او رهاتر
از میان آبهای دور و نزدیک
باز در گوش این نداها:
"آی آدمها!"...
نیما یوشیج

ارسالی از:افشین

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱:۳۲

كشاكش دل

ارسال شده توسط mehran


بـیـــــا كه طاقتم ازدوریت به پایان شد
میا كه زخم ملامت به جان نمایان شد
بزن پریّ و به بام دل آشــــیانه بســـاز
مزن‌به‌طعنه سخن راكه‌خانه ویران شد
بروكه خوشــــتر ازاینم چودرخیال منی
مــرو كه تازه وجودم زتو به سامان شد
بشین وبشنو ازآن‌ها كه برســـرآوردیم
مشین به امید نجاتم‌كه ‌مرگ‌آسان‌شد
بگو‌كه ‌بی‌وفایی وحرمان‌دراین دنیاست
مگو همیشه باتوچنینم كه‌كفرایمان‌شد
بخــــوان به گوش من آوازعشق رایك‌بار
مخوان سرودتأسف كه دیده گریان شد
بریز‌خـون من ای سنگ‌دل كه تاب نماند
مریزاشـــــك ندامت حقیقت عریان شد

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱:۰۵

آتش

ارسال شده توسط mehran



نمی دانستم باید دوستش بدارم یا دوست داشتنش گناه است نمی دانستم که محکومم دوستش بدارم به هر خطری ؟هر روز با خود بجنگم که فکرش را از ذهن خود بیرون برانم و هر شبانگاه خسته از مبارزه ای بی نتیجه برای خوابی دست نیافتنی به سوی بستر بروم. اگر دوست داشتن جرم می بود چرا باید خداوندگاری می بود که آن را در و جود چون منی تعبیه کند و اگر جرم نبود چرا این چنین بیگاه و نا گاه مقهور قدرتی بی مهابا یم که توان غلبه بر آن نیست. بین خوب و بد کدام را باید خوب دانست و کدام را بد و چیست که بداند این معیار بر درستی چیزی صحه می گذارد؟دیوانه از عقل و شرع که قاب عقاید من بود و بیچاره از سقوطی بی انتها از دیوار بی قاعدگی ای دل زده. شبهایی در خواب می دیدم که دارم از خود می گریزم، آنکه می گریخت من بودم بی عشق دل مرده و دریای سکون و آنکه به تعقیب آمده بود هم من بودم با آتشی چون اخگر در دل عاشق و شیدا و می دوید و فریاد میزد بمان که آتش درون من از آن توست و من حیران بین خود و خودکامگی بودن و سوختن می دویدم تا به هیچ کجایی برسم که هرگز در افق نمی دیدمش.دوستش می داشتم و منکوب از تخطی و شعله ور ز آتشی که هیزمش عقل بود و مشتریش دل. متنفر می گشتم از سرمایی مشحون و منجمد که هیچ حرکت غیر عقلانی در این دریای سکون نبود و نبود و نبود.
من بودم و آتش سرما و سکون.....و از پی خود می دویدم هر از گاهی به عقب می نگریستم و خود را گم کرده گیج و مبهوت آسمان را در سرم گسترده می دیدم.و حالا دوستش داشتم واز گرمای درون شعله ور بودم.خدایا تو مرا در این اختیار بی اختیاری مختار کردی تا محکوم به سرنوشت ابدی خواستنی تو باشم؟ نمی دانم.در توهم درد ناکم می دیدم که من خود گل سرشت خود را آنگاه که تو اراده گردی ورز دادم تا خود شوم.می شناختم این بیخودی خودوار آمیز را و نمی شناختم این خودی خود گریز را.
چون به این حرکت نظری انداختم تنها یک ریسمان دست یافتنی بود و آن عشق راسخ راستین بی هیچ عقل مستدل و استدلال بی تکمینی. پس باید می سوختم برایش که دوست داشتنش کم بود و چون دوست می داشتمش سوختنی مرا واجب آمد که من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.
از:رضا قهستانی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۰:۰۲

رزم رستم و ويروس

ارسال شده توسط mehran

كنون رزم virus و رستم شنو//دگرها شنيدستي اين هم شنو

كه اسفنديارش يكي disk داد//بگفتا به رستم كه اي نيـــــكزاد

در اين
disk باشد يكي file
ناب//كه بگـــرفتم از site افراسياب

بروحال مي كن بدين
disk
هان!//كه‌هم نون‌ و هم آب باشد درآن

تهمتن روان شد سوي خانه اش //شتـــابان به ديــدار رايانه اش

چو آمد به نزد
mini tower
اش//بزد ضـــربه بر دكمه power اش

دگر صبر وآرام و طاقت نداشت//مران
disk رادر drive
اش گذاشت

نكرد هيچ صبر و نداد هيچ لفت //يكي
list از root
ديسكت گرفت

در ان
disk ديدش يكي file
بود//بزد enter آنجـــــا و اجــــرا نمود

كزان‌يك
dem0
گشت‌زان‌پس‌عيان//به ‌فيلم وبه‌‌موزيك ‌وشرح‌وبيان

به ناگه‌چنان‌سيستمش‌كرد
hang
//كه‌رستم‌درآن‌ماند‌مبهوت‌ومنگ

چورستم‌دگر باره
reset نمود//همي كرد هنگ‌وهمان شد كه بود

تهمتــــن كلافه شد و داد زد//ز بخــــت بد خــــــــــويش فرياد زد

چــــو تهمينه فرياد رستم شنود//بيامد كه ليســـــانس رايانه بود

بدو گفت رستــــم همه مشكلش//وز ان
disk
و برنامه خوشگلش

چو رستم بدو داد قيچي و ريش//يكي
bootable
ديسك آورد پيش

يكـــــي
toolkit اندر آن disk
بود//بــر آورد آن را و اجــــــــــرا نمود

همي گشت
toolkit
هارد اندرش//چو كودك كه گـردد پي مادرش

به ناگه يكي رمـــــــز
virus
يافت//پي حذف امضاي ايشان شتافت

چـــــــــــو
virus
را نيك بشناختش//مـر از boot sector بر انداختش

يكي ضربه زد بر سرش
toolkit
//كه هر بايت ان گشت هشتاد bit

به خـــــــــــــاك اندر افكند
virus
را//تهمتن به رايانه زد بــــــوس را

چنين گفت تهمينه با شوهـــــرش//كه اين بار بگذشت از پل خــرش

دگر باره اما خــــــــــــريت مكن//ز رايانه اصلا تو صحبــــــــــت مكن

قســـــــــــم خورد رستم به پروردگار//نگيرد دگــــر
disk از اسفنديار

ارسالی:افشین2000

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲:۲۸

دریغ زمانه

ارسال شده توسط mehran

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۰:۵۴

چین توچین دامن!

ارسال شده توسط mehran


سال کـــــــــــارمضاعف وهمت . . سال زردی جــــامه از وحشت
سال فریاد مرگ دیکتاتور . . سال تنهایی محمود خاخور

سال‌سخت‌سوراخ‌موش دربورس . . خائنـان وفرارشــــان دركورس
سال فریاد هاشمی زدوسو . . خاموشی دروغگوی دورو
با دوپا توی مســـــــتراح رفتن . . بادودست‌جای دشمنان‌شستن
هفته‌هارادوجمعه ای كردن . . ازتمــــاشای جنتی مردن
توی هرجمــــله جای چنددشمن . . جای لبــاده چین توچین دامن
حرف‌مفت‌ودروغ‌ووعده‌زیاد. . مملكت‌را‌سریع‌داده به‌باد
هرچه نزدیك ماه خـــــــــردادیم . . سهم ساندیس‌مفتخوران دادیم
سال‌سركوب اژدهای‌سه ‌سر. . صادق ومم جواد علی عنتر
سال پیشی گــــــــــرفتن از افغان . . تـــوی اینترنت وحجــاب زنان
سال‌دستگیری‌حسین بازجو . . بازپس گیری كیهان از او
كــــاروهمت مضــــاعف ارباید . . سرظــــــالم به خــــاك می‌ساید

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۳:۵۹

راه جاویدان

ارسال شده توسط mehran


ازوطن بســیارگفتند ونوشتیم و شنیدیم
اعـتلای نام پاكش درجهــــــان باجان خریدیم
راه آغازین عشق از مهـــر میهن سربرآرد
با سعادت غنچهٔ حب وطن ازشـــــاخه چیدیم
دسـت ناپاك و پلیــد دشمـن مام وطن را
قطــع كــــردیم، با تهوّرپایش از كشــور بریدیم
زخم‌های خـورده را درطـول تاریخ و حوادث
التیـــــامش داده، طعم تلخ دردش راچشیدیم
درلباس میش گرگان‌قصد جانش كرده اند
رنج‌ها ازدست قــــوم بی‌وطن، باری كشیدیم
گرچه اینك‌چهرهٔ ایران من‌زخمی‌زغیراست
بازبا هم دورســــازیم اجنبی را، پُر امیــــــدیم
بابك و بومسلم ویعـــــــقوب وبس ستّار‌ها
نامشان جــــاوید، ما در راهشانیم، روسپیدیم


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


با درود

*اگر هخامنش به فراموشی سپرده شود ، گناه ماست که به فرزندانمان نیاموختیمش *
*مگر هزارها چیز دیگرکه به فرزندانمان می آموزیم ، مثل بازی های خشن کامپیوتری، در کتاب های درسی آمده اند؟؟؟ *
*پس گناه خودمان را گردن دیگری می اندازیم *
*خود ما چقدر آگاهی داریم؟ چقدر از پیشینه و تاریخمان اطلاع داریم *
* اگر آگاهی داشتیم آنقدر تکرارش نمی کردیم *

آیا میدانید ؟

  • حذف بخش هخامنش از کتاب درسی تاریخ به تصویب رسید .
  • فرزندان ما دیگر حتی اسم کوروش کبیر را نمی شناسند.
  • 29 اکتبر روز جهانی کوروش کبیر است و این روز فقط در تقویم ایران نیست.
  • چند سال دیگر ، با نابودی کامل تخت جمشید باید سپاسگزار کشورهایی چون فرانسه باشیم که چندی از تخت جمشید را در موزه های خود حفظ کردند.
  • اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.
  • کمبوجيه فرزند کورش به دلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و به دلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان می دهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.
  • داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالت های ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند، به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد.
  • داریوش کبیر طرح تعلیمات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت .
  • داریوش در پاییز و زمستان 518- 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری به روی کاغذ آورد.
  • داریوش بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد .
  • داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین می رفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت.
  • اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد وفقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۸۰ سال به طول انجامید .
  • داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند.
  • داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب می شده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است.
  • تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است.
  • داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گذاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت می رفتند و تعلیمات نظامی می دیدند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند.
  • داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد.
  • اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد.
  • داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم به روی رود سند بنا نهاد.
  • فیثاغورث که به دلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد.
  • در طول سلطنت داریوش کبیر ۲۴۲ حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با ۲۴۲ مورد شورش مقابله کردو همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخرپادشاهی به اندازه ۱۰ میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت.
  • داریوش در سال ۵۲۱ قبل از میلاد فرمان داد : "من عدالت رادوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم."
ارسالی: افشین

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۳:۳۱

محمودسركاره

ارسال شده توسط mehran


شیرازهٔ كـــار‌ها شده پاره...محمود سركاره
عاقــــل پیـــاده، احمـــق سواره...محمود سركاره
ازبی‌كاری‌هرجوونی حیرون، علاف توخیابون
هــــرخـــونه‌ای این‌معضل و داره...محمود سركاره
فقروبی‌پولی ریشه دوونده،مردم وسوزونده
شلغم‌ جــای‌ گوشت تو دیگا باره...محمود سركاره
رشوه لازمه توحكم قاضی، بی‌پول‌هاناراضی
قـــــانون جــــلوی زوركـــم میاره...محمود سركاره
میوه‌های‌خوب‌مال‌پول‌داراس،پیش‌زورمداراس
پایین شـــــــهریه میوه‌ ‌ش خیاره...محمود سركاره
درد اعتیاد بیچاره كرده، اون قاتل مــــــــرده
دست خــودی‌ها میــــــگن توكاره...محمود سركاره
باهرانتقاد جات توی زندون،خــــــانواده ویلون
بالاتــر بــــــــری ســــرت روداره...محمود سركاره
درورزش دنیـــــــا بی مقامیم، دایم نا تمامیم
اما تـــــــودروغ مــــــــدال می‌آره...محمود سركاره
بحث‌جوون‌وحجاب‌وپوشش،ای بیهوده‌كوشش
بیچـــــــــــاره خانوم كه توحصاره...محمود سركاره
تو تمــــــــــوم كشورا تكیم ما، منزوی و تنها
اینـــــــجا انرژی شم هسته داره...محمود سركاره

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۸:۵۲

پیر

ارسال شده توسط mehran


برای من آشنایی دیرین بود که همیشه از اعماق دلم دوستش می داشتم. دوست داشتنی که خود دوست داشتنی بود.حتی با خطوط چین پیشانیش آشنا بودم و میدانستم که کدام میهمان خنده است و کدام میهمان اخم.همیشه برایم کسی بود که به حرفهایم گوش میداد و مشکلاتم را حل میکرد بی آنکه بخواهد که در ازای آن من کاری برایش بکنم.همیشه در کنار او نشستن آرامش بود حتی اگر یک دنیا غم میداشتی.او شاید مثل همه آدمها بود در ظاهر شاید هیچ چیز امیدوار کننده ای هم نداشت که زیبا بنامیش.اما باطنی داشت قدرتمند.تو گویی ضمیر آدم را میخواند تا اعماق تا کنه اندیشه.همیشه میرفت سر اصل مطلب بی حاشیه غصه اش هم نمیشد که دلخور شوی چون کم کم خودت از دلخوری در می آمدی و میفهمیدی که چه دل بزرگ و دریایی دارد.خدا به او چندان مال و مکنتی نداده بود ولی به نظر من همه چیز داشت چون قانع بود و صاحب دلش.دلش را برای خدا خرج میکرد و من بارها دیده بودم که چگونه دوستانه با او ارتباط دارد.یک وقتهایی میشد نگاهم میکرد و میگفت آرام باش .میگفتم نمی شود می گفت می شود اگر بخواهی....و میشد. فکر میکردم او از اسراری خبر دارد که من هر گز درکش نخواهم کرد.دیدنش با آن موهای سفید آرامش بخش بود.
دیروز گفتند مریض شده تا آمدم به عیادتش بروم دو سه روزی گذشته بود.از بیمارستان مرخص شده بود.به من گفته بودند ولی تا خودم ندیدم باورم نشد.در چشمان من نگاه کرد و گفت اسمت چیست فرزندم؟قطره های اشک از کنار چشمانم بی اختیار جاری بود.او دیگر مرا نمیشناخت...هچکس را نمی شناخت .
می گفتند سه روز قرآن خواند شب و روز و بامداد روز چهارم دیگر چشمانش را نگشود.ومن ماندم تنها و بی غمخوار....از آن روزها سالها می گذرد گاهی میفهمم که کلام او در زمان برایم مفهومی می یابد که آنموقع برایم کلماتی گنگ بود.گاهی او را در ضمیرم میاندیشم امروز.
همت طلب از باطن پیران سحر خیز.....زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
نویسنده :دکتررضا قهستانی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۹:۲۹

نوروزتان پیروز اما...

ارسال شده توسط mehran

مبارك باد عید باستانی برشما،
نوروزتان پیروزو
هم هرروزتان نوروز.
خُب!حتما خوب پوشیدید
خوب نوشیدید به جمع دوستان یك دل وهمراه،
ولی...یك لحظه...آیا...
یاد یاران دوستان مانده ازراه زنده شد درجمع
یا تنها؟
به خودگفتید دورسفرهٔ هفت سین سهراب ونداو
خانه‌ٔ ده‌ها شهید سبزجنبش
اینك آن‌جا در چه اوضاعی است؟
شراب اشك می‌نوشندوخون دل
وحتما غُصه‌ها راباشجاعت
محو، باطل.
بلی!
مالحظه‌هایی را
به یادچهرهٔ معصوم سهراب ونگاه ماندگار"او"ودیگر كشته‌هایمان
وبایاداسیران شجاع جنبش مردم
به سربردیم.
هرچه می‌پوشیم، هرچه می‌نوشیم، هرچه می‌كوشیم
یاد سبزشان همواره باماهست.
راستی شیرینی وشربت كمی كمتر،
ضرردارد!


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed