中文(简体) Português English (US) Français Deutsch Italiano 日本語 한국어 Русский Español
Site Translator Widget with Flags
۲۰:۱۴

بی‌چاره‌ها!

ارسال شده توسط mehran

بی‌چاره عاشق! که صلیب عشق رادرکوچه‌های
تاریک عمر به دوش می‌کشد.
بی‌چاره بهار! که هرآنچه باخون دل می‌سازد،
بایورش خزان فرو می‌ریزد.
بی‌چاره کوه! تاجشم به‌هم می‌زند، خودرادر
زیرخروار‌هابرف مدفون می‌بیند.
بی‌چاره خیال! با تلنگری ازهم می‌پاشد.
بی‌چاره دوستی!که بارگه‌ای ازشک چه ناباورانه
به هم می‌ریزد.
بی‌چاره سکوت! تا لحظه ای خلوت می‌کند،
تقه‌ای اورادرهم می‌شکند.
بی‌چاره گناه! که باهمه هست ولی هیج‌کس
اورادوست ندارد.
بی‌چاره سرنوشت! که باید همه راراضی کند
ولی نمی‌تواند.
و
بی‌چاره هر تولدی که بامرگ خودش همراه است!


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۱۹:۴۳

درازنای عمر!

ارسال شده توسط mehran

قلم زندگی بی رنگ بی رنگ برصفحه سرنوشت، می‌لغزد.
بی‌صدای بی‌صدا آهنگ حیات نواخته می‌شود.
نانجیبانه یأس سرک می‌کشد
و
خائنانه غم خنجر فرو می‌کند
اما
سخی صبر سازشکار، هم‌چنان میداندار.
تنها صدا، صدای سکوت است دردراز راه عمر
هوار!
هوایی هست وهوایی نیست.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


درسینه فـــــــــــــــــر اخ وستبر توای عزیز
جولان اسب ســــــــــــرکش قلبت فرو کشید
از شعله‌های چشـــــــــــــم تماشاییت، هوار!
نوری به جـــــــــــا نماند وسیاهی درآن دوید
لب‌های ســــــــــــــرخ گون توای نازنین من
شد بسته ازکــــــــــــــــلام وزلبخند‌های امید
دادوهواروجنب وجوش تو درخـانه وای من
گم شد، سکوت جای ترنم به خــــــــانه خزید
با خاطــــــــــــــــــرات تو ما زنده ایم دلبندم
مــــو‌ها سپیدگشته زغـــم، قامتم زغصه خمید
ازدرس ومشق ودفتـــــروتکلیف شب هیهات
ازشــــــــــــــکوه‌ها وشادی مستانه گاه خرید
هــــــرکس شنید که تو رفتی زبین ما، فرزند
از غصه تاشد وازســــــوگ جامه اش بدرید
درجشن بیست سالگی ات گرچه نیستی جانم
دانم که نام پاک تو ماند به سینه‌ها جــــــــاوید




ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

رخوت دشت ودمن پایان گرفت، جویباران جان گرفت
نرم نرمک نونسیمی می‌وزد، نوبهــــــــــاران می‌رسد
عهد گل را چون که بلبل کرد یاد، نغمه را پــــروازداد
درچمن با نازقمری می‌چمد، نوبهـــــــــــاران می‌رسد
سوسن اســرارمـگو گوید به یاس، لاله از او درهراس
یاسمن مستاـنه جامه می‌درد، نوبهـــــــــــاران می‌رسد
باتبسم ازپس ابر سیاه ، نـــــــــــــــــورخورشید بانگاه
ازکف دلدادگان دل می‌برد، نوبهـــــــــــــاران می‌رسد
طاوس مست چتر پر، وامی‌کند، زاغ پـــــــروا می‌کند
طعنه برگلزارزیبا می‌زند، نوبهــــــــــــــاران می‌رسد
کودکان شاد با شور و نشاط، در پــــــــــی هم درحیاط
زندگی را تازه معنا می‌کند، نوبهـــــــــــــاران می‌رسد
عشق در دل‌ها جوانه می‌زند، عقل چـــــــــــانه می‌زند
نشئه شادی به شـریان می‌خزد، نوبهــــــــاران می‌رسد
شمع وپروانه به خلـوت مست هم،‌لحظه ای دورازعدم
ماهتاب آسان زپرچین می‌پرد، نوبهـــــــــاران می‌رسد
میزبان عیدنوروزاست بهار، کهنه گــــــردیده است پار
غصه ازدل غمگنانه می‌رود، نوبهــــــــــاران می‌رسد


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۰:۴۱

برای دوستداران "فاویکون"

ارسال شده توسط mehran

امروزیک سایت توپ را برای دوستداران فاویکون - مارک و حروفی که درکنار آدرس بعضی سایت ها مثل گوگل یا بلاگر ظاهر میشه - معرفی می کنم که کاملا رایگانه وبسیار آسون.اگر هم دوستدار فاویکون های انیمیشن برای وبلاگتون هستید اونها را هم به راحتی میتونید انتخاب کنید. نظر یادتون نره!
آدرس:
http://www.iconj.com/gallery.php

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۲:۱۸

به یادم آور!

ارسال شده توسط mehran

به یادم آور، هرآنچه ازعشق
به لب نگفتیم
ومانده دردل، چه ناشیانه!
به یادم آور
هرآنچه باورنکرده بودیم
ازآنچه گفتیم
نگفته هارا.
هوای تازه، ترانه ها را
حضور باغ ستاره ها را
به گاه گردش شبانه.
چه سردوساکت ازآنهمه شور
به یادم آور
کلام ونجوای عاشقانه.
مراببرتا طلوع سبزه
تلاش پیچک به پای لاله.
به یادم آور، کرانه ها را
خمیده قامت
زتازیانه.


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲:۵۸

جبر خلقت

ارسال شده توسط mehran


نقاش چیره دست طبیعت چه خوب بود
نقشی ززشت چهــــــره ما را نمی‌کشید
کاشم عزیز مصر حیات ازســــرهوس
این بنده رهیده زهر ناکجا را نمی‌خرید
درپهـــــــن دشت سراسرگل وگیاه ازل
باید کـــــــه بوم شوم، فضا را نمی‌پرید
درلحظه‌ای که دمیدند‌ روح به‌جسم‌جهان
شایسته بود اگـــر فنا شده‌ها رانمی‌دمید
درقسمت سعــــــادت وخوشبختی وامید
قسمی ازآنهمه، ناچیز، ‌ما را نمی‌رسید
فریاد وآه حمـــــــــایت زجان برآمد باز
دردا زدل که جــــواب خدا را نمی‌شنید
ازجبرخلقت است بشـر‌دراسارت جسم
ورنه خدا زرحــم خلق‌ها را نمی‌بخشید


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۰:۴۶

آشنا آواز آرد، آشنا

ارسال شده توسط mehran

منظومه زیر براساس هر مصرع یک حرف الفبا سروده شده.طبیعتا باتوجه به همین محدودیت ونیز محدودیت قافیه نقص هم دارداما تا حال اینگونه سروده ای را ندیده ام واگر سراغ دارید ممنون خواهم شد به من هم معرفی بکنید.توضیحاتی هم به آن اضافه کرده ام .منتظر نظرات عزیزان هستم.
آشنا آوازآرد، آشنا

اگــــــــــــــــرازازل اشک افتاده است
ببین باد بینی به بالا بـــــــــــــــــــــرد
پـــــــــــــــــرنده پشیمان زپروازپست
تکبرتــــــــــــــــــــــورا تیره تاری تند
ثواب ثمــــــــــــــــر، ثبت وثابت ثمین
جنایات وجـــــــــــــــرم ازجهالت جهد
چه چپ چرخ چرخیدوچون چاره چید
حــــــــــــــــــــــریم حیا وحذرازحسد
خـــــــــــــــــردمند خاضع خدای خبیر
دل‌آزرده را دوست درمـــــــــــان دهد
ذوالاکتافی ونـــــــــــــــــی زذم توذلیل
ره راست رو، رزق وروزی رســــــــد
زمین وزمــــــــــــان زار از زرق وزور
زژولیدگی، ژاژخـــــــــــــای می‌ژکد
سرافرازوسالارســــــــــــــــــروسهی
شهنشاه شهرشــــــــــــــجرمی‌شود
صفت‌های صـــــــــالح، صداقت، صفا
ضمــــــــــــــــین ضعیفان، ضیا،الولد
طـــــــــــرب درطبیعت، طعام وطبیب
ظـــــــــــــــــهورظلام ظاهر ازظن بد
علیم ازعطش عشق عــــــــرفان وعلم
غمین ازغلط غــــــــــــرق غم‌های غد
فــــــــــــروزنده فرهنگ، فارغ زفسق
قصیده به قــــــــــــول قلم، "قصرقند"
کــــــــــــــــــرامت، کمالات کامل کند
گذرگـــــــــــــــــاه گلدان، گلان راگزد
لب لالهٔ لعبت ولـــــــــــــــــــــــول را
مـــــــــــــــــــــگرماهتاب مه من مکد
ننــــــــــــــــــــال ارنیستان نئی ناورد
وجوب وساطت زخـــــــــــود وا رهد
همه هم دلیم وهمه هم صــــــــــــدا
یــــــــــــــــــکی یاد یار، یاریاری کند

باد: غرور ثمین: بهادار/قیمتی ذوالاکتاف: دارای دو کتف وبازو/دراینجا یعنی"قدرتمند" زرق: فریب ژاژخای: یاوه گوی
می‌ژکد: غرمی‌زند ضمین: ضامن ظُلام: تاریکی/سیاهی غد: فردا گذر گاه گلدان ....:آخرین مسیرزندگی گل می‌تواند گلدان باشد وپس ازآن مرگ گل فرا می‌رسد. گل ازفکر گلدان ناراحت می‌شود. لول: مست وجوب وساطت......: نی ناله‌های انسان را به گوش می‌رساند ونیستان می‌خواهد ناله وآوا‌های انسان دردمند، بدون وسیله (نی) ازسینه برآیدومی‌خواهد ازاین واسطه گری نجات یابد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۲:۰۸

روز عشق برعاشقان مبارک!

ارسال شده توسط mehran



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۰:۱۳

با بازیخوردگان بزرگان رذالت

ارسال شده توسط mehran


ما کشتهٔ تاریخیم
ما جبرزمینیم
مقهورقهرطبیعت، ای هموطن توچرا؟!
نه ما را یار، که بار! ای نابرادر!
چگونه مرا باتفنگت هدف می‌سازی؟
بایک اشارهٔ انگشت، چه می‌شود؟
من نقش خاک وتونقاش خاکسار، من درخموشی وتو یک عمربی‌قرار.
دربازی بزرگان رذالت، تومهره ای، نادیده مرد!
راه پر خطر من برای توست
انگشتی ازدست‌های نشانم به‌جای توست.
ما هردوهم‌هدفیم، همراهیم
ما هردو سازنده دنیای کودکان فرداییم.
دشمن درپشت صحنه نقشه طرح می‌کند،
من روبه روی توام!
کافی است دست درازشده‌ام رادردست بگیری.
درنگ مکن که فردا شاید دیر باشد.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


رفت ازکفت این فرصت، شاید که تودرخوابی
ازحـــــــــــــــــادثه‌ها دوری، ازوهم توسیرابی
ازقدرت پوشالی، ســـــــــــــــرمستی ومی‌بالی
با نشئهٔ تبلیغات، ســـــــــــــــــرحالی وشادابی
بانگ جرس بهمن، برخــــــــــــاسته تا افلاک
دررودخروش خلق، نــــــــــــــــادیده توپایابی
می‌سوزد ومی‌سازد، جنبش زفـــــــــــراق یار
سفاک صفت، ضحاک! مست مـی "سهرابی"
ازدین چه به جا مانده؟ ایمــان کــه شد ازدست
فرمان الهی را، روبنده چــــــــــــــــوسیلابی
این دایرهٔ قدرت، ســــــــــــــرکرده بسی دارد
ازدایره بیرونی، تـــــــــــــــــــونادر وکمیابی
از بهمن جــاویدان، خورشید طلوع کرده ست
گو دور شوازنورش، تـــــــــوکرمک شبتابی

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

این دو سایت آنلاین اند ونیاز به ثبت نام ندارند . استفاده "کیهانیان" ازآنها ممنوع است!
آدرس:http://www.lunapic.com/editor/
http://www.pixer.us/Default.aspx

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۰:۳۴

درخت پرصلابت سبز

ارسال شده توسط mehran


از پنجره
می‌بینم رشد بی‌وقفه درخت را درباغچه
چه با غرور، چه افراشته.
درفضای خانه همسایه نیز
سرک می‌کشد.
در باغچه، بوته‌های خشک اما
مذبوحانه درتلاش
باخش وخش وهای وهو
تحقیر می‌کنند درخت ونادیده اش می انگارند.
اما بیهوده،... که خشک می‌شوند
و"باد آن‌ها را با خود خواهد برد."
بی ریشه اند
ودرخت هم‌چنان عزم بالیدن دارد و می بالد
با ریشه است.
ریشه درخاک میهنم دارد.
ریشه در عزت، صلابت ونجابت
درخت سرافراز سبز.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۵:۵۳

تاریخ تلخ

ارسال شده توسط mehran

تقدیم به همه مبارزان راه آزادی:
با تق تق تفنگ، ستاره ای برزمین غلتید
وبا تپ تپ تبر ،شمشاد.
ای نا نجیب تبرزن! ای نا رفیق تیر انداز!
آسمان از ستاره، جنگل از درخت
خالی نمی شود.
تصور ذهن خرد و حقیر خار خشک، ازسیل
تنها قطره ایست از سیلاب.
ای ناشریف!
تو در مسیر کمانه تیر خودی
به جبر!
تاریخ تلخ تکرار می شود.
تو را محو می کند.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲:۱۱

یار دریا دل دبستانی

ارسال شده توسط mehran


عـــــــــــــمو زنجیرباف عزیز، پس چرا دیر یاد ما کردی
بعد آن سال های دور سپید، روز های خوشی و بی دردی
راستی هیچ یادت هست، جمـــع ما را به کوچه بن بست ؟
ریخت پیمانه صفا برخاک، وآن سبوی سرورما بشکست
حیف وصد حیف بعضی ازآنان، با طناب پلید خونخواران
ســـــــرشان بی گناه برسردار، داغشان مانده بردل یاران
عموآن ها چرا پدرنشدند؟ کــــودکی هم برایشان که نخواند
عـدَه ای هم اسیر دیو شدند، یاد آن دوستان به خاطره ماند
ولی‌غمگین مشوعموی عزیز، ما هم اکنون کنارهم سبزیم
بی‌شمــــــــــــــاریم وبیشتر از قبل، ما فزاینده تب ولرزیم
تو بیا جای تو چقدر خـالیست، بودنت درکنار ما عالیست
ما چـوسیمرغ رفته برقافیم، دشمن اما چومرغ بی‌بالیست
دست‌ها رابه مهرمی‌گیریم، ما که خواندیم تونیزمی‌خوانی
با صدایی بلند وایـــــــــــــــــرانی، "یاردریا دل دبستانی"



ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۳:۰۲

تهران 1412

ارسال شده توسط mehran





از:فرورتيش رضوانيه

چشم‌هايتان را باز مي‌كنيد. متوجه مي‌شويد در بيمارستان هستيد. پاها و دست‌هايتان را بررسي مي‌كنيد. خوشحال مي‌شويد كه بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستيد.. دكمه زنگ كنار تخت را فشار مي‌دهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق مي‌شود و سلام مي‌كند. به او مي‌گوييد، گوشي موبايل‌تان را مي‌خواهيد. از اين‌كه به خاطر يك تصادف كوچك در بيمارستان بستري شده‌ايد و از كارهايتان عقب مانده‌ايد، عصباني هستيد. پرستار، موبايل را مي‌آورد. دكمه آن را مي‌زنيد، اما روشن نمي‌شود. مطمئن مي‌شويد باتري‌اش شارژ ندارد. دكمه زنگ را فشار مي‌دهيد. پرستار مي‌آيد.

«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. مي‌شه لطفا يه شارژر براش بياريد»؟
«متاسفم. شارژر اين مدل گوشي رو نداريم».
«يعني بين همكاراتون كسي شارژر فيش كوچك نوكيا نداره»؟
«از 10سال پيش، ديگه توليد نمي‌شه. شركت‌هاي سازنده موبايل براي يك فيش شارژر جديد به توافق رسيدن كه در همه گوشي‌ها مشتركه».
«10سال چيه؟ من اين گوشي رو هفته پيش خريدم».
«شما گوشي‌تون رو يك هفته پيش از تصادف خريدين؛ قبل از اين‌كه به كما بريد». «كما»؟!
باورتان نمي‌شود كه در اسفند1387 به كما رفته‌ايد و تيرماه 1412 به هوش آمده‌ايد. مطمئن هستيد كه نه مي‌توانيد به محل كارتان بازگرديد و نه خانه‌اي برايتان باقي مانده است. چون قسط آن را هر ماه مي‌پرداختيد و بعد از گذشت اين همه سال، حتما بوسيله بانك مصادره شده است. از پرستار خواهش مي‌كنيد تا زودتر مرخص‌تان كند.
«از نظر من شما شرايط لازم براي درك حقيقت رو ندارين».
«چي شده؟ چرا؟ من كه سالمم»!
«شما سالم هستيد، ولي بقيه نيستن».
«چه اتفاقي افتاده»؟
«چيزي نشده! ولي بيرون از اين‌جا، هيچكس منتظرتون نيست».
چشم‌هايتان را مي‌بنديد. نمي‌توانيد تصور كنيد كه همه را از دست داده‌ايد. حتي خودتان هم پير شده‌ايد. اما جرأت نمي‌كنيد خودتان را در آينه ببينيد.
«خيلي پير شدم»؟
«مهم اينه كه سالمي. مدتي طول مي‌كشه تا دوره‌هاي فيزيوتراپي رو انجام بدي»..
از پرستار مي‌خواهيد تا به شما كمك كند كه شناخت بهتري از جامعه جديد پيدا كنيد..
«اون بيرون چه تغييرايي كرده»؟
«منظورت چه چيزاييه»؟
«هنوز توي خيابونا ترافيك هست»؟
«نه ديگه. از وقتي طرح ترافيك جديد رو اجرا كردن، مردم ماشين بيرون نميارن».
«طرح جديد چيه»؟
«اگر راننده‌اي وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشينش مي‌برن پاركينگ و تا گلستان سعدي رو از حفظ نشه، آزاد نمي‌شه».
«ميدون آزادي هنوز هست»؟
«هست، ولي روش روكش كشيدن».
«روكش چيه»؟
«نماي سنگش خراب شده بود، سراميك كردند».
«برج ميلاد هنوز هست»؟
«نه! كج شد، افتاد»!
«چرا؟ اون رو كه محكم ساخته بودن».
«محكم بود، ولي نتونست در مقابل ارباس مقاومت كنه».
«چي؟!.... هواپيما خورد بهش»؟
«اوهوم»!
«چه‌طور اين اتفاق افتاد»؟
«هواپيماش نقص فني داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج».
«اين‌كه هواپيماي خوبي بود. مگه مي‌شه اين‌جوري بشه»؟
«هواپيماش چيني بود. فيلتر كاربراتورش خراب شده بود، بنزين به موتورها نرسيد، اون اتفاق افتاد».
«چند نفر كشته شدن»؟«كشته نداد».«مگه مي‌شه؟ توي رستوران گردان كسي نبود»؟
«نه! رستوران 4سال پيش تعطيل شد»..«چرا»؟«آشپزخونه‌اش بهداشتي نبود».
«چي مي‌گي؟!... مگه مي‌شه آخه»؟«اين اواخر يه پيمانكار جديد رستوران گردان رو گرفت، زد توي كار فلافل و هات‌داگ....».
«الان وضعيت تورم چه‌جوريه»؟«خودت چي حدس مي‌زني»؟«حتما الان بستني قيفي، 14هزار تومنه».
«نه ديگه خيلي اغراق كردي. 12هزار تومنه».«پرايد چنده»؟«پرايدهاي قديمي يا پرايد قشقايي»؟
«اين ديگه چيه»؟«بعد از پرايد مينياتور و ماسوله، پرايد قشقايي را با ايده‌اي از نيسان قشقايي ساختن».
«همين جديده، چنده»؟«70ميليون تومن».«پس ماكسيما چنده»؟
«اگه سالمش گيرت بياد، حدود 2 يا 2 و نيم....».«يعني ماكيسما اسقاطي شده؟ پس چرا هنوز پرايد هست»؟
«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تكميل نشده». «تونل توحيد چه‌طور»؟
«تا قبل از اين‌كه شهردار بازنشسته بشه، تمومش كردن».«شهردار بازنشسته شد»؟«آره».
«ولي تونل كه قرار بود قبل از سال1390 افتتاح بشه».«قحطي سيمان كه پيش اومد، همه طرح‌ها خوابيد».
«چندتا خط مترو اضافه شده»؟ «هيچي! شهردار كه رفت، همه‌جا رو منوريل كشيدن. مترو رو هم تغيير كاربري دادن».
«يعني چي»؟ «از تونل‌هاش براي انبار خودروهاي اسقاطي استفاده كردن».
‌هنوز هست»؟«اتوبوسها
brt«نه! منحلش كردن، به جاش درشكه آوردن. از همونايي كه شرلوك هلمز سوار مي‌شد».
«توي نقش‌جهان اصفهان ديده بودم از اونا...»«نقش‌جهان رو هم خراب كردن».«كي خراب كرد»؟
«يه نفر پيدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، يونسكو هم نتونست حرفي بزنه».«خليج‌فارس چه‌طور؟»
«اون هم الان فقط توي نقشه‌هاي خودمون، فارسه. توي نقشه گوگل هم نوشته خليج صورتي».
«خليج صورتي چيه»؟«بعضي‌ها به نشنال‌جئوگرافيك پول مي‌دادن تا بنويسه خليج عربي، ايران هم فشار مياورد و مدرك رو مي‌كرد. آخرش گوگل لج كرد، اسمش رو گذاشت خليج صورتي...»«ايران اعتراضي نكرد»؟«چرا! گوگل رو فيلتر كردن».
«ممنونم. بايد كلي با خودم كلنجار برم تا همين چيزا رو هم هضم كنم».«يه چيز ديگه رو هم هضم كن، لطفا»!
«چيو»؟«اين‌كه همه اين چيزها رو خالي بستم».«يعني چي»؟
«با دوست من نامزد شدي، بعد ولش کردي. اون هم خودش را توي آينده ديد، اما خيلي زود خرابش کردي. حالا نوبت ما بود تا تو را اذيت کنيم. حقيقت اينه که يك ساعت پيش تصادف كردي، علت بيهوشي‌ات هم خستگي ناشي از كار بود. چيزيت نيست. هزينه بيمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگي‌ات»!
«شما جنايتكاريد! من الان مي‌رم با رييس بيمارستان صحبت مي‌كنم».
«اين ماجرا، ايده شخص رييس بيمارستان بود».
«ازش شكايت مي‌كنم»!«نمي‌توني. چون دوست صميمي پدر نامزد جديدته!
ارسالی از:سارا


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۲:۳۶

این روزا......

ارسال شده توسط mehran

شعری از:حسین

این روز ها
اين روزا زياد نقاشي مي کنم
نقاشي يک هوا
نقاشي برف
نقاشي خدا
اين روزها با باران، نقاشيِ اشک مي کشم
من با مداد سياهم خوب نقاشي مي کنم
با مداد سياه رنگين کماني کشيده ام که
هفت رنگ آن حتي در کتاب رنگ ها هم نمي گنجد
انقدر زيبا که رنگ ارغواني سر به سجده گذاشت
آبي با من از رفتن گفت
قرمز سر به زير آرام خفت

اين روزها نقاش تر مي شوم
چون مي خواهم نقشي بکشم که با چشمان کسي آشنا نيست
نقشي که وجود ندارد
چشمهايم را مي بندم
و مداد سياهم را دست دلم مي دهم
باز هم نقاشي ميکنم
من با مداد سياهم مي خواهم که
اشک را در چشمان خدا نقاشي کنم
مي دانم نقاشي من بيست مي گيرد

اين روزها بيشتر روي قالي مينشينم
اين روزها بيشتر با تار و پود همکلام ميشوم
اين روزها نقشهاي قالي برايم آشنا تر از درختان است
اين روزها يک دار قالي خريده ام
که با آن خيال رج مي زنم
از طلوع مي بافم تا غروب به انتها برسم

اين روزها بيشتر از جنس حرفهايم مي بافم
با دلم پود ساخته ام و با حرفهايم تار مي زنم
از خاطره مي گويم و خيال مي بافم
از شاديهاي بزرگ رنگ در تار مي کشم
همراه با غمهاي کوچک تزيين مي کنم

اين روزها دار قالي سنگين است
پاهايش مي لرزد
مثل دل من

اين روزها ساز هم مي زنم
اين روزها گاهي با سازم حرف مي زنم
اين روزها پيش ني لبک همدم شده ام
اين روزها ني مي زنم و با سيم تار مي لرزم
با تار مي لرزم و با اشک مي خندم

اين روزها سازم خوشتر مي نوازد
فکر مي کنم که از دل مي نوازد
اين روزها تنهايي را دوست دارم
چون همدم تنهايي ام با من مي خواند
چون مثل خودم مي خواند
اين روزها بيشتر ساز مي زنم


و اين روزها مسافرم
اين روزها کوله بار مي بندم
اين روزها از هرچيزي که دارم بر مي دارم
اين روز ها خوب ياد گرفتم که
چگونه کوله بارم را ببندم

اين روزها خودم پروانه ام
اين روزها حس چلچله دارم
اين روزها مي خواهم مسافر بشوم
چه کنم ؟!!!
دلتنگم و حرفهايم نا تمام

اين روز ها کمي هم مي ترسم
چون پايبند شده ام
پايبند خرده ريزي به نام زندگی

فرستنده: افشین

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۲:۱۸

حق با جمهوری اسلامی است

ارسال شده توسط mehran

درباره این که در چه موردی حق با جمهوری اسلامی است، بعداصحبت خواهیم کرد؛ درآغاز، بهتراست به مسیری که این رژیم آن را طی کرده وبا مردم پس از روی کارآمدن، چه رفتاری کرده، به پردازیم.
درست در بحبوحه انقلاب وتقریبا قبل از سال 60، بگیروببند های ارتشیان و ساواکیان شروع شد که به اعدام های پیدا وپنهان بعضی از آنان انجامید؛ والبته خیلی ازآنان ازاین تهاجمات درامان ماندند. عوامل دیگر رژیم پهلوی، مثل وزرا، وکلا، سرمایه داران و وابستگانشان به شدت سرکوب و بعضا اعدام شدند. سلطنت طلبان و دوستداران رژیم سلطنتی، یا خودخواسته ایران را ترک کردندویا بسیاری ازآنان، با تغییر ظاهری مواظعشان، در ایران ماندند.
درسال های 59 تا حدود63 قلع وقمع احزاب سیاسی ازجمله،مجاهدین خلق، توده، فداییان خلق وبه طور کلی احزاب چپ که نیرو های قابل توجهی از نظر کمی وکیفی بودند،شروع شد. تعدادی ازآنان - که گاها درسنین پایینی بودند- اعدام ،بعضی زندانی وعده ای نیز به خارج گریختند.البته خانواده ها وهواداران بسیاری نیز درایران باقی ماندند و ظاهرا با شرایط روزخودشان را وفق دادند.
درطول سال های بعد، رژیم جمهوری اسلامی مزاحمین حکومت را تحت عنوان،کودتا چی،غیرخودی،شهروند درجه دوم واین اواخر صوفیان ودگراندیشان سرکوب واز گردونه قدرت به بیرون پرتاب کرد. البته تحقیر ومحروم نگاهداشتن اهل تسنن به وسیله افرادومنابری چون منبر آخوند دانشمندونیز مراسم به شدت توهین انگیز به خلیفه دوم، درطی این سال ها ادامه داشت.ونیز برخلاف کشور های پیشرفته که مجرمین اجتماعی خودرا گناهکار می دانند، دراینجا چون قانون به طور یکسان برای همه اجرا نمی شود-ماجرای جلال الدین فارسی/قتل های زنجیره ای کرمان/ماجرای کرج /قتل درمتروی کرج/معاون دانشگاه زنجان وموارد بسیاری چون این-آنان نیز خود راهمیشه طلبکاراحساس می کنندومدعی رژیمند.
آخرین طیف خارج شده از گردونه حاکمیت، اصلاح طلبانند که رژیم حضور آنان را درگردونه قدرت تاب برنیاورد وبا برچسب های خود ساخته به گوشه راند وبه جمع ناراضیان بی شمارش افزود.
حال به این که چرا وچگونه جمهوری اسلامی حق داردمی پردازیم:
رژیم بارها جنبش مردم ایران را با گفتن اینکه ( نقل به مضمون )"درجنبش سبز عوامل منافقین(مجاهدین خلق)،سلطنت طلبان،ساواکیان و...رخنه کرده اند."سعی درکوبیدن وتنزل قیام مردم رادارد. خوب چرا که نه؟ چه کسی است که تعدادی ازآن ها را در همسایگی خود ویا در میان اقوام دور ونزدیک خود نشناسد؟ آیا می توان منکر وجود آنان شد؟ آیا این خیل انبوه مضروبین و مطرودین که بسیاری از آنان به حق معترضند، نباید ازفضای پیش آمده استفاده کنند و عقده های چندین ساله خویش را بگشایند؟
آری حق با جمهوری اسلامی است . دراین جنبش عقلانی است اگرهمه نارا ضیانی که تصورمی کنند به آنان ظلم شده،شرکت کنندولی اینکه حضورشان به ضرر جنبش سبز است یا به نفع آن،قضاوت با شماست.

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

۲۱:۵۲

دمی با شراب

ارسال شده توسط mehran


درمزه گس شراب کهنه جام نخست
بس خاطرات کهنه ونوست
که با شور وبا ادا
باجام های دوم وسوم به بعد
ازتو بیان می شود.
درمزه گس شراب کهنه جام نخست
بس خنده ها وگریه هاست
که آرام وبی صدا
با جام های دوم وسوم به بعد
درتو عیان می شود.
درمزه گس شراب کهنه جام نخست
بس درد های کهنه ومزمن به همره دواست
که با جام های دوم وسوم به بعد
با هم و گاهی جدا جدا
می گیردت به مرگ
ودوباره درمان می شود.
درمزه گس شراب کهنه جام نخست...

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

سفیران کشور که درعرف عام
نمـــــــــــــــــاینده ملتند در مرام
چــــــــو بافحش باتوکنند گفتگو
نماینده حـــــــــــاکمند، والسلام
+ + +
سفیر وچرت وپرت وفحش ولیچار؟
نه عفت درکلام و نــــــی به کردار؟
تظاهر بــــــــــرنجابت کرده بودی
ولی ذاتت نشــــــان دادی به یکبار
+ + +
خواهــــــی تورژیم کودتا را بشناسی
در پوشش هرپست ومقام وهرلباسی
با شخص سفـــــــــــــــیر روبرو شو
یک بی ادب ولات اســـــــــــــــــاسی
+ + +
توکه نا خوانده ای علم سیاست
غـــریبه با ادب، عفت، کیاست
تو که با فحش ودعوا آشـــنایی
سفیر آن"ا.ن"ی باصد خباثت

ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed


ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed

تو ای نسل آزاد ایران به پاخــــــــــــــــــــــــــیز
توسربازوسردارمیدان به پاخــــــــــــــــــــــــــیز
پریشان زنام توکاخ ستمگــــــــــــــــــــــــــــــــر
زبن بفکن این کاخ آسان، به پا خـــــــــــــــــــیز
سپیدی اسیر شب وشب پرســـــــــــــــــــــــــتان
تلألوی خورشید تابان به پا خـــــــــــــــــــــــــیز
زمین سرخ از خون یاران مــــــــــــــــــــــاست
توخونخواه خون شهیدان به پاخــــــــــــــــــــــیز
شد آباد زندان ازآزادگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــان
برای نجات اسیران به پا خــــــــــــــــــــــــــــیز
دروغ وخرافه سلاح سفیــــــــــــــــــــــــــــــهان
بکن ریشه چون سیل و توفان به پا خــــــــــــیز
همه پشت برپشت هم بی شمــــــــــــــــــــــاران
توباسبزهم عهد وپیمان به پا خــــــــــــــــــــــیز
بهار من وتو به بهمن مــــــــــــــــــــــــــه است
فروریزبرف زمستان به پا خــــــــــــــــــــــــیز
توای ترک وکرد ولروسیســــــــــــــــــــــــتانی
جوان غیور خراسان به پا خــــــــــــــــــــــــــیز
فریدون وکاوه توسارا، تـــــــــــــــــــــــــــــرانه
کیانوش وسامان و"مهران" به پا خــــــــــــــیز








ارسال به: Balatarin :: Donbaleh :: Mohandes :: Cloob :: Oyax :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Subscribe to Feed