کاش آتش میگرفت، آتش، تمـــــــام چینهها
کاشنرممیگشت، نرم، دلهای سختسینهها
کاش تندردرفتــــاد در خرمن خشک غروب
روزهــــــــــــــــای تنگ وتنها مردهٔ آدینهها
کاش میشد نکتههای نادرست خـــــویش را
دفن کـــــــــــرد درماورای سالها، پارینهها
کاش میشد جمع کرد یکجا وسرآورد فرود
پیش پای پهـــــــــــلوانان، رستم و تهمینهها
کاش درهم میشکستیم وزنــــــــومیساختیم
خودپرستی، دیو پستی، اینســــــوی آیینهها
کاش باورداشتیم نیرو، توان، خـودباوری را
بینیازازنام وشهرت، ســـــــــــایهٔ پیشینهها
کاش میاندوختیم ازمـــــــهر و نام، اندوخته
عاقبت فــــانی است این سیمینهها، زرّینهها
ارسال به:
0 نظرات:
ارسال یک نظر